احـسـاسـات مـحـبت آمیزى که دردوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان عشق خوانده مى شود, ممکن است مورد سؤ استفاده قرار گرفته و جوان رااز جاده مستقیم کمال , منحرف سازد.
عـشق نوعى کشش وجاذبه اى نیرومند است که بین انسان و یک موجود خارجى , براى رسیدن به یک هدف , ایجاد مى گردد.
اگـر مـنـشـا آگـاهـانـه و انـگـیزه الهى داشته باشد, یکى از عالیترین تجلیات روحى انسان و از پرشکوه ترین جلوه هاى آفرینش به شمار مى رود, اما اگرهمین جاذبه عشق تنها ریشه اى غریزى و شـهـوانى داشته باشد و انگیزه شیطانى پیدا کند,ازمظاهر نفس اماره بوده و در این حالت , عقل و ایـمان رادروجود آدمى تضعیف مى کند, بطورى که فرد عاشق , دیوانه وار براى رسیدن به معشوق خـود بـه هـر کـار نـامـشـروعـى دسـت مـى زند تا به کام خودبرسد, حتى اگر در نظر مردم هم رسواییهایى به بار آورد .
پـسـران و دخـتـران جوان باید مراقب این دامهاى خطرناک وگوناگون باشند که با نام دروغین عـشق پاک بر سر راه آنان قرارمى گیرد, دامهایى که پس ازافتادن در آن غالبا رهایى از آن , بسیار دشـوار اسـت و کـفاره لحظه اى غفلت و خوش بینى بیجا و تسلیم شدن در برابر الفاظ ریاکارانه و تـوخـالـى را,گـاهـى در یـک عـمـر هـم نـمى توان پرداخت , بخصوص کسانى که از نظر محبت کـمبودهایى دارند و در محرومیت به سر برده اند, خیلى زود تسلیم این اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغین شده و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.
اگر پسر و دختر جوان , در ابتداى بلوغ , بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نـکـنـنـد و بـا حفظ احساساتى پاک تا زمانى مناسب صبر کنند و بطور منطقى و آگاهانه , اساس ازدواج را بـر مـعیارهایى ارزشمند و والا قرار دهند, سعادت زندگى آنان تضمین خواهد شد, زیرا عـلاقـه وعـشـق آنها به یکدیگر مبنایى الهى و معنوى داشته و چنین بنایى بسیار محکم و استوار خواهد بود و پس از تشکیل خانواده از هم نخواهد پاشید.
اقدام شتاب زده در این باره در ابتداى جوانى , موجبات سرگردانى و رسوایى و بد عاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد.
بنابراین , محبت و عشقى مطلوب است که در سایه ایمان به خدا با درنظر گرفتن شرایط مناسب و آمادگى روحى , اقتصادى و شغلى حاصل شود.
چـنـیـن انـتـخـابـى براى جوان , قابل اطمینان بوده و مى تواند مقدمه یک زندگى آرام بخش و سعادتمندانه باشد.
در غـیر این صورت , دوستیها و دلبستگیهاى غیرعاقلانه , که تفکرى منطقى به دنبال آن نباشد, با کـمـال تـاسـف مـوجـب ارتباطهاى نامشروع ـبه صورت نامه , تلفن و ملاقات در کوچه و خیابان ـ مـى شود که عشقهاى دروغین و هوسهاى زودگذرى بیش نخواهند بود و نقطه پایانى آن ارضاى کامجوییهاى گناه آلود و بى قید و شرط است و پس از آن با فرونشستن آتش هوس و شهوت از هم جدا شده و بعد از اندکى همه چیز فراموش مى گردد و عشق سوزان مبدل به حالت پشیمانى و غم و انـدوه و بـى آبـرویـى و رسـوایى و سردرگمى در آغاز زندگى خواهد شد و این خود اختلالها و ناسازگاریهاى مراحل بعدى زندگى را به دنبال خواهد داشت .
مـیـدان نـدادن بـه عقل و بازگذاردن عرصه شهوت , چشم و گوش انسان را کور و کر مى کند, بـطـورى کـه عـواقب وخیم و خطرناک آن را تنها پس ازارتکاب عمل مى فهمد, زیرا قبل از عمل , رسوایى کار ناپیدا و پوشیده است .